من دارم مي ميرم

نداي عاشقي

من دارم مي ميرم

بعضي وقت ها در همه چيز كم مي آورم .كم مي آورم . 


حتي در نفس كشيدن . در زندگي كردن . دستي بيخ گلويم نشسته بود ونمي گذاشت نفس بكشم 


يك دست هم آمده قلبم را گرفته نمي گذارد بتپد . نمي گذارد . قاصدك ! آن ديگر دست من

نيست . باور كن دست من نيست . در لحظه ها ذوب شده ام و با آن ها از بين مي روم بي آن

كه زندگي كرده باشم . بي آن كه زندگي كرده باشم .


اين كه دارد مي گذرد پس چيست ؟ زندگي من است يا فقط لحظه هاي بي من …


نفس نمي توانم بكشم ، دستي قلبم را در مشتش گرفته و فشار مي دهد ‚‌ يك كوه خستگي و

واماندگي روي شانه هايم است و ذوب شده در لحظه ها از بين مي روم … مي ميرم …


چرا كسي حواسش نيست . من دارم مي ميرم .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:,ساعت11:25توسط Mr.Amorist |